مراد از آن تناسب و مشترکات نسبی زن و شوهر در باورها، پایبندی عملی به احکام شرعی و صفات پسندیده اخلاقی است.
 

[ابعاد چهارگانه هم کفو بودن]

 با توجه به این تعریف، هم کفو بودن دارای ابعاد چهارگانه شناختی، گرایشی، رفتاری و جسمی است. از آنجایی که طرح مباحث هم کفو بودن در چارچوب این ابعاد موجب پراکندگی مباحث می گردد، مجموع این ابعاد را می توان در چارچوب هم کفو بودن دینی، اجتماعی و جسمی طرح و بررسی نمود.

الف) هم کفو بودن دینی

مراد از آن تناسب و مشترکات نسبی زن و شوهر در باورها، پایبندی عملی به احکام شرعی و صفات پسندیده اخلاقی است. هم کفو بودن دینی نه تنها نقش تعیین کننده در تفاهم و سازگاری زن و شوهر دارد، بلکه اصل مبنایی در راستای تحقق فلسفه ازدواج؛ یعنی پرورش انسان موحد و باز تولید جامعه توحیدی دانسته می شود، بر همین اساس است که حتی هم کفو بودن اجتماعی و جسمی نیز بر مبنای دین معنا می گردد و در واقع همه ملاکها، دینی است؛ اما از این حیث که برخی از ملاک ها در حوزه باورهای دینی و عبادی قرار دارند و برخی از آنها به ویژگی های جسمی یا عرف و فرهنگ عمومی مربوط اند، هم کفو بودن با اقسام سه گانه یادشده در نظر گرفته شده است.
 

1.هم کفو بودن اعتقادی

 همان گونه که پدر و مادر منشأ زیستی زایش نسل انسان ها می باشند، منشأ اصلی چگونگی شکل گیری شخصیت آنها نیز هستند. فرزندان نه تنها وارث خلق و خوی والدین خویش می باشند که از آنها الگو گیری نموده و به وسیله آن ها تربیت می گردند. باورهای توحیدی والدین بسترساز حیات توحیدی فرزندان می باشد.
شرک، خمیر مایه انواع انحرافات به شمار می آید. گذشته از این، اگر مشرکان از راه ازدواج به خانه های مسلمانان راه یابند، جامعه اسلامی گرفتار هرج و مرج و دشمنان داخلی می شود[1] و در واقع بنیان جامعه توحیدی به خطر می افتد، به همین خاطر در اسلام هم کفو بودن اعتقادی مبنایی ترین ملاک گزینش همسر معرفی می گردد.
سفارش به ازدواج درون دینی، ویژه دین اسلام نیست و همه شریعت ها به آن توجه می کنند. در همه دنیا، باورهای دینی از مهم ترین عوامل مؤثر بر گزینش همسر دانسته می شوند. به گونه ای که در بین یهودیان، بیش از ۹۸ درصد ازدواج ها و پس از آن کاتولیک ها، ۹۳ درصد ازدواج ها و سپس پروتستان ها بیش از 74 درصد ازدواج های درون دینی است.[2] به هر حال نخستین مولفه هم کفو بودن، دین و ایمان است؛ یعنی شأنیت و همتایی انسان بر مبنای ایمان سنجیده می شود و مؤمنان برخی کفو برخی دیگرند.[3] بنابراین هم کفو بودن اعتقادی بر همه ملاک های دیگر تقدم دارد.
قرآن کریم آشکارا از ازدواج زنان و مردان مومن با مشرکان نهی می کند، زن کنیز و عبد مومن را بهتر از مردان و زنان زیبا؛ أما مشرک می داند. عرف مردم، ازدواج با کنیزانی که مال و جمال ندارند را نمی پسندد؛ ولی این آیه، ایمان این کنیزان را با زیبایی و ثروت زنان مشرکه مقایسه نموده و ایمان را با ارزش تر از ثروت و جمال می داند؛ چرا که لذت جنسی تنها هدف ازدواج نیست، همسر انسان مکمل شخصیت اوست و انسان مومن نمی تواند از پیامدهای شوم بی دینی در برابر ثروت و زیبایی ناچیز دنیایی چشم پوشی کند.
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) می فرماید: «با دیندار ازدواج کن وگرنه به تنگ دستی دچار می شوی».[4] و «هرگاه کسی به خواستگاری آمد که دین و اخلاقش مورد رضایت شما بود او را بپذیرید اگر چه نسبش پست باشد و اگر این کار را نکنید فتنه و فساد بزرگی در زمین روی خواهد داد.»[5] شخصی با امام حسن (علیه السلام) درباره ازدواج دخترش مشورت کرد، حضرت فرمود: «او را به مردی با تقوا شوهر ده؛ چراکه اگر دوستش داشته باشد گرامیش می دارد و اگر او را دوست نداشته باشد به او ستم نمی کند».[6]
 

[سطوح ایمان]

ایمان سطوح و مراتب گوناگونی دارد و به هر اندازه رتبه ایمانی افراد بالاتر باشد به همان اندازه از شایستگی داشتن همسر ایده آل، برخوردار می باشند؛ اما نکته قابل توجه و پرسش اساسی این است که چگونه می توان به ایمان واقعی افراد پی برد؟ اگر کشف و دستیابی به مرتبه ایمان واقعی دیگران ناممکن و دشوار است، آیا ایمان ظاهری آنها برای هم کفو بودن کافی است؟ از منابع دینی به روشنی می توان دریافت که دین به دنبال آسان گیری در امر ازدواج است و وظیفه ای که بر عهده مؤمنان گذاشته است، اعتماد به اسباب ظاهری است نه تحقیق در کنه و ریشه ایمان افراد:
«کسانی که توانایی مالی برای ازدواج با زنان آزاد و مؤمن را ندارند، می توانند با کنیزان به ظاهر مؤمنه ای ازدواج کنند و خدا به ایمان واقعی شما داناتر است.»[7]

[علامه طباطبایی (ره) در تفسیر آیه 25 نساء]

علامه (ره) در ذیل این آیه می فرماید: «جملة "خدا به ایمان بندگان مؤمنش آگاه است" به طور کنایه فهمانده، شما مأمور به تشخیص واقع و حقیقت ایمان زنان نیستید، این کار خدا است و بس، بلکه تنها مأمورید بر طبق اسباب ظاهری عمل کنید اسبابی که نظیر شهادتین، شرکت در جماعت مسلمین و انجام وظائف عمومی دین دلالت بر ایمان صاحبش می کند و همین ایمان ظاهری معیار است نه ایمان باطنی.»[8]
هرچند مضمون آیه درباره زنان است؛ ولی با توجه به آیات و روایاتی که ایمان و دینداری را در انتخاب همسر برای هر دو طرف ازدواج سفارش کرده اند، می توان مردان را هم مشمول این آیه دانست که ایمان مردان هم با توجه به اسباب ظاهری سنجیده می شود نه تحقیق از اسباب باطنی. بر این اساس، هم کفو بودن در دین و ایمان، باورداشت اصول دین، انکار نکردن ضروریات دین و انجام تکالیف دینی است.
 

۲. هم کفو بودن عبادی و اخلاقی

 اخلاق جمع خلق به معنای سجیة، طبع، مروت و دین است. رفتار اخلاقی؛ یعنی معاشرت با حسن خلق. خلق صورت باطنی انسان است و صفت های خوب و بد، ثواب و عقاب به آن تعلق گرفته و تنها با بصیرت درک می شود. بسیاری از کتاب های لغت، خلق را به معنای سجده گرفته اند. اصل در ماده «سجی، جریان و حالت ثابت یک شی است؛ مانند جریان اتصاف به یک صفت باطنی تا زمانی که به عنوان یک ملکه ثابت در انسان در آید. سجی؛ یعنی خلقی که طبیعت انسان شده و انسان بدون تکلف آن را انجام می دهد.[9] برخی دیگر سجیه را همان غریزه و فطرت دانسته اند.[10]
بنابراین سجایای اخلاقی، شامل یک دسته صفات درونی انسانی است که یا از طبیعت و غریزه انسانی نشأت می گیرند و یا در اثر تکرار و انجام پیاپی آن، در وجود شخص ثابت و استوار گشته و ملکه او می شوند، تا جایی که بدون تکلف و زحمت از انسان صادر می شود. البته باید توجه داشت که حسن خلق با مکارم اخلاق متفاوت است. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) هدف از بعثت خود را به اتمام رساندن مکارم و محاسن اخلاقی می داند.[11]


ادامه دارد...



کتاب: شاخص های خانواده مطلوب از دیدگاه اسلام 
نویسنده: قاسم ابراهیم پور 



پی نوشت: 

[1] . تفسیر نمونه، ج 2، ص 134.
[2] . مقدمه ای بر جامعه شناسی خانواده، باقر ساروخانی، م 1370.
[3] . من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 394.
[4] . کافی، ج 5، ص 332.
[5] . تهذیب الاحکام، ج 7، ص 394.
[6] . مکارم الاخلاق، ص 204.
[7] . نساء، آیه 25.
[8] . ترجمه المیزان، ج 4، ص 441.
[9] . مجمع البحرین، ج 1، ص 214.
[10] . مصباح المنیر، ج 2، ص 267.
[11] مشکاه الانوار، ص 24.